تجربهی یک درمانگر در مورد مشکلات نوجوانان
اغلب نوجوانانی که به درمانگر مراجعه میکنند، توسط پدر و مادر به درمانگر معرفی میشوند. معمولا هر دو طرف، از یک طرف خانواده و از طرف دیگر نوجوان، بهشدت از رفتارهای یکدیگر شاکی هستند. در اکثر موارد این پدر و مادر هستند که تصمیم به مراجعه به درمانگر گرفتهاند، فرزندان هم اغلب راضی به این کار نیستند و معمولا با اجبار خانواده در جلسه شرکت میکنند. تعداد زیادی از آنها هنگام مراجعه نسبت به درمانگر یک گارد دفاعی نیز دارند و فکر میکنند که پدر و مادر آنها را آوردهاند که درمانگر او را نصیحت کند! از طرف دیگر اکثر پدر و مادرها هم از درمانگر انتظار معجزه دارند و گمان میکنند درمانگر باید دلایل درستیِ حرف پدر یا مادر را به نوجوان بفهماند، کاری که خودشان از عهدهی آن برنیامدهاند! این پدر و مادرها معمولا از ابتدای کودکی به فرزندشان بهعنوان مینیاتوری از یک انسان بالغ و پخته نگاه کردهاند، همچنین از تحولات زیستی، شناختی، عاطفی، اجتماعی در دوره نوجوانی که حاصل دوران بلوغ است، چیزی نمیدانند و از دوران بلوغ فقط تحولات زیستی (جسمی) نوجوان را تا حدی درک میکنند. آنها نمیدانند که تغییر نحوهی تفکر از عینی به صوری چه تغییرات بزرگی در نوجوان پدید میآورد و اغلب انتظار همان کودک سربهراه و فرمانبردار دیروز را دارند. همچنین آنها نمیتوانند درک کنند که میزان نیاز فرزند آنها به عشق و محبت تا چه حد افزایش پیدا کرده است. بهعنوان یک درمانگر، درمان مشکلات جوانان برایم بسیار سخت بوده است. زیرا من بهعنوان درمانگر نیک میدانم که ریشهی اغلب مسائل در دوران بزرگسالی از اعماق دوران کودکی سرچشمه میگیرد و متاسفانه این مشکلات توسط پدر و مادرانی ساخته و پرداخته شدهاند که بزرگترین عشق آنها، عشق به فرزندانشان بوده است. به همین دلیل، من سهم نوجوان را در بروز این مشکلات بسیار کمتر از پدر و مادر میدانم.
با توجه به اینکه من معمولا کارم را با دادن بینش جدید به مراجعانم انجام میدهم، از طرفی دادن این بینش به یک نوجوان که مسائل او ریشه در رفتارهای پدر و مادرش با او در دوران کودکی دارد، میتواند بسیار خطرناک باشد. زیرا ممکن است رابطهی او با پدر و مادرش را از آنچه هست، نامطلوبتر کند. از طرف دیگر در جلسات مشاوره به یک نوجوان، من نمیتوانم و نباید حرفی بزنم که پدر یا مادرش در نظر او آدمهای خودخواه، سهل انگار، مضطرب، سختگیر یا بیکفایت جلوه کنند. بلکه برعکس، نقش من بهعنوان یک درمانگر آفرینش عشق، دوستی، همدلی و مهربانی است.
همچنین برای پدر و مادر درک این موضوع که علت ناسازگاری فرزندشان ریشه در رفتارهای خودشان دارد، بسیار دشوار است. زیرا آنها باور دارند هر کاری که انجام دادهاند از سر عشق و محبت به فرزند بوده و نمیتواند اشتباه بوده باشد. بنابراین حتما علت در تنبلی، بیمسئولیتی یا سهلانگاری و… است.

در این نوع مشاورهها، من معمولا ابتدا جلسه را با حضور نوجوان و پدر و مادر برگزار میکنم. در اکثر موارد پس از اینکه طرفین حرفهایشان را گفتند، از پدر مادر میخواهم تا موقتا اتاق را ترک کنند، سپس بهتنهایی با نوجوان گفتگو میکنم. دلیل اینکه اول با نوجوان گفتگو میکنم این است که میخواهم نوجوان به من اعتماد بیشتری پیدا کند زیرا فرض بر این است که پدر و مادر او به من اعتماد بیشتری دارند. ابتدا به نوجوان اطمینان میدهم که رازهای او بین ما خواهد ماند. تجربه نشان داده است که در این شرایط نوجوانان حرفهایی دارند که در حضور والدین نمیتوانند بیان کنند. پس از گرفتن اطلاعات از نوجوان و همدلی با او و تخلیهی هیجانیاش میخواهم اتاق را ترک کند و جای خودش را به پدر و مادر بدهد.
معمولا پدر و مادر دوباره شروع میکنند به شکایت از نوجوان و اینبار شدیدتر هم گلایه میکنند زیرا دیگر نوجوان در اتاق نیست که کمی مراعات کنند. سپس از آنها میپرسم دقیقا از من چه میخواهید؟ گاهی میگویند به نوجوانمان بگو که حق با ماست… در موارد کمتری هم میپرسند ما چه رفتاری با نوجوانمان داشته باشیم تا او سازگار شود؟
سپس با آنها همدلی میکنم و میگویم آنها را درک میکنم، چون خودم دو فرزند دارم که یکی از آنها اوایل جوانی است و دیگری اواخر نوجوانی را طی میکند و به آنها اطمینان میدهم که مسئلهی آنها حل خواهد شد.
بهطور خلاصه کوشش میکنم تا آنها متوجه شوند که رفتارهای ناسازگارانهی فرزندشان ناشی از احساس ارزشمندی پایین اوست. اکثر پدر و مادرها بر عکس این موضوع را تصور میکنند، ولی وقتی معنای عزتنفس و اعتمادبهنفس و تفاوت آن را توضیح میدهم، پایین بودن عزتنفس نوجوان خود را تایید میکنند.
معمولا میپرسند چرا عزتنفس فرزند ما پایین است؟ پاسخ من، گاهی مستقیم و گاهی غیرمستقیم، این است که شما با رفتارهای اشتباه ولی از روی صداقت سبب این وضعیت شدهاید! پاسخ مستقیم یا غیرمستقیم من به درک من از ظرفیت مراجع دارد. گاهی آنها عتراض میکنند و برایشان دشوار است که بپذیرند سرچشمهی اشتباهات، خودشان هستند.
به تجربه دیدهام اکثر پدر و مادرها بهخاطر دیدگاه مینیاتوری که به کودک دارند و همچنین طرحوارهی معیارهای سختگیرانه، توقعات بالا و نامناسب با سن از فرزند دارند. این والدین متوجه نیستند که وقتی کودک هنوز از نظر تفکر منطقی کامل نشده، اینگونه دستورات به کودک سبب میشود که کودک تصور کند از دید پدر و مادر موجود ناکامل و بیارزش است. این پیامها که با هر بار ایرادگیری پدر و مادر و به فراوانی تکرار میشود، باور بیارزشی را در اعماق ناخودآگاه کودک جای میدهد و در بزرگسالی خود را در غالب رفتارهای ناسازگارانه نشان میدهد. من برای اثبات گفتههایم داستان «تولد روانی» را که داستانی تخیلی و ساختهی خودم است را برای آنها میگویم. گاهی هم برای درک گفتههایم بازی دیوار را انجام میدهم (این بازی را در پیوست این نوشته قرار دادهام). در واقع مشکل اکثر پدر و مادرهای ایرانی این است که بهخاطر شتابزدگی برای رشد فرزند، او را از عشق بدون قیدوشرط محروم میکنند.
معمولا برای رسیدن به این مرحله یک ساعت و نیم زمان طول میکشد، ولی پدر و مادرها پرسشهای زیادی دارند؛ مانند چقدر پول توجیبی بدهیم؟ با دیر آمدن او چه برخوردی داشته باشیم ؟ با بیانگیزه بودن او چه کار کنیم؟ که به جلسات دیگر موکول میشود. در جلسات بعدی بهتدریج پدر و مادر و نوجوان یاد میگیرند که به حرف طرف مقابل گوش کنند و هر انتقادی را یک حمله تصور نکنند. همچنین نوجوان نگرانیهای پدر و مادر را درک خواهد کرد. پدر و مادر یاد میگیرند در مقابل انتقادهای نوجوان از خودشان دفاع نکنند، بلکه با عشق و صمیمیت برای نوجوان نگرانیها و دلیل رفتارشان را توضیح بدهند و در نهایت پدر و مادر یاد میگیرند که قوانین مورد نظرشان را با توافق نوجوان تنظیم کنند.

البته طی این مراحل بهآسانی صورت نمیگیرد. گاهی من با پدر و مادرانی مواجه میشوم که متاسفانه نمیتوانند اشتباهات خود را ببینند، زیرا آنچنان تصویر ایدهآلی از خودشان ساختهاند که دیدن اشتباهات خودشان برایشان وحشتناک است. گاهی هم پدر و مادر با هم اختلاف دارند و از فرصت سوءاستفاده میکنند و جلسه را به صحنهی جنگ با یکدیگر تبدیل میکنند.
بازی دیوار فاصله
هدف بازی
هدف این است که والدین به این درک و آگاهی برسند که در هنگام به کار بردن «هشت عادت مخرب در ارتباط با نوجوان» چگونه سبب فاصله گرفتن نوجوان از والدین میشوند.
وسایل مورد نیاز
تعداد 8 عدد کارتن به ابعاد تقریبی 52*35*22 سانتیمتر که روی آنها با کاغذهای رنگی پوشیده شده باشد.
روی هر کدام یکی از عادتهای مخرب نوشته شده است. (برای هر عادت مخرب چند پنجبرگ لازم است؛ مجموعا 40برگ کاغذ)
روش بازی
در ابتدا به والدین توضیح میدهیم که اگر از رفتار یا گفتار نوجوان خود ناراحت است، حتما ناراحتیاش را بیان کند. اگر سکوت کند احتمالا در آینده دچار بیماریهای روانتنی مانند میگرن و… خواهد شد. بنابراین بهتر است ناراحتی خودش را بیان کند اما هنگام گفتگو از هشت عادت مخرب زیر استفاده نکند.
- بازجویی
- نصیحت
- مقایسه با دیگری
- سرزنش
- تحقیر
- توهین
- تهدید
- قهر
در اینجا دو صندلی را به فاصلهی حدود دو متر روبروی هم قرار میدهم و از پدر و مادر میخواهم روی صندلیها بنشینند، از آنها میخواهم یکی از آنها نقش نوجوان مشکلدار خودش را ایفا کند. سپس از والد دیگر میخواهم آخرین دعوایشان را تکرار کنند. زمانی که پدر یا مادر در این درگیری، یکی از این هشت عادت مخرب را به کار میبرد، یک برگ کاغذ را که روی آن عادت مخرب با خطی درشت نوشته شده است را روی یک از کارتنها میچسبانم و کارتن را مابین والد و نوجوان فرضی میگذارم، بهطوری که سطح بزرگتر کارتن، که عادت مخربِ بهکاررفته روی آن نوشته شده است، رو به والد باشد. در مرحلهی بعد با به کار بردن دوبارهی یکی از عادات مخرب، کارتن دیگری را کنار کارتن اولی قرار میدهم، بهطوری که یک دیوار به طول تقریبی یک متر به ارتفاع تقریبی 40 سانتیمتر ساخته میشود. و به همین ترتیب هر بار با به کار بردن عادات مخرب، یک کارتن دیگر با برچسب نشاندهندهی آن عادت روی کارتنهای قبلی قرار میدهم. با هشت بار استفادهی والدین از عادات مخرب یک دیوار به طول یک متر و ارتفاع 160 سانتیمتر بوجود میآید. در این حالت از پدر یا مادر میپرسم آیا نوجوان خودت را میبینی؟ او پاسخ خواهد داد: خیر. به او میگویم شما با به کار بردن این عادات مخرب باعث شدهای فرزند خودت را نبینی و حالا معلوم نیست وقتی او را نمیبینی، او جذب چه گروههایی خواهد شد.
سپس دوباره دعوای آنها را تکرار میکنم، اما این بار بدون استفاده از هشت عادت مخرب؛ فقط با بیان احساسات طرفین و با استفاده از ضمیر من، بهجای ضمیر تو در گفتگو.

در این مرحله من عادتهای جایگزین هشت عادت مخرب را به شکل زیر بیان میکنم:
شماره |
عادتهای مخرب | عادتهای جایگزین |
1 |
بازجویی |
حق انتخاب دادن به طرف گفتگو |
2 | نصیحت |
پیشنهاد دادن |
3 |
مقایسه با دیگری | مقایسهی فرد با گذشتهی خودش |
4 |
سرزنش |
احترام |
5 |
تحقیر |
احترام |
6 |
توهین |
احترام |
7 |
تهدید |
برخورد قاطع و صریح همراه با مهربانی |
8 | قهر |
رفتار بزرگسال (حل مسأله) |
سخن آخر
به والدین پیشنهاد میکنم به جای برچسب زدن به نوجوان خود حتما در مورد مشکلات آنها مطالعه کنند و آگاهی خود را بالا ببرند. لازم است گاهی مشکلات را از دید نوجوان خود ببینند و در نهایت از متخصصان این حوزه یاری بخواهند.
نویسنده: مصطفی جعفریان