«انسانها با محرومیت از معنا، دلیل وجودیِ خود را از دست میدهند.»
فئودور داستایفسکی
فهرست مطالب
- مقدمه
- لوگوتراپی، تاریخچه، مفهوم و کاربرد
- معنادرمانی در اتاق درمان
- چهار تکنیک معنادرمانی
- سخن پایانی
مقدمه
زندگی بدونِ معنا، همانند «تعقیب کردن باد» است؛ درست به همان میزان «بیهوده» و «بیمایه». امروزه، همزمان با صنعتی شدن یا فروپاشیِ جوامع و انحلال ارزشهای سنتی، برخی از انسانها احساس میکنند که زندگی، فاقد هدف، چالش، تعهد، امید و معناست و این رخوت و بیمعنایی، هیچگونه راه گریزی ندارند. نتیجه آن شد که برخی افراد تلاش کردند که این خلاء وجودیِ خود را با اِلمانهای مادی، لذتطلبی، حرصوطمع و حتی اعتیاد پر کنند. این اقدامات به این علت ناکام میماند که «خلاء وجودی انسان»، اساسا به «روانرنجوریِ وجودی» ختم میشود و این روانرنجوری، زمانی شدت مییابد که فرد برای یافتنِ «معنا» دائما ناکام میماند. طبیعیست که تلاش برای رفع ناکامیِ وجودی از طریق تلاشهای مادیگرایانه، به ناکامیِ بیشتر منجر میشود.
بحث در مورد معنا، در حوزههای مختلف مانند ادبیات، فلسفه و روانشناسی، در ۲۵۰ سال گذشته بسیار پررنگتر شده و در نیمقرن اخیر به اوج خود رسیده است. در فلسفه، از دیرباز تا امروز و در مکاتبی همچون کنفوسیانیسم، دائوئیسم، اپیکوریسم، نیهیلیسم، پراگماتیسم، اگزیستانسیالیسم و… به اَشکال گوناگون به «مفهوم معنا» پرداخته شده است. در روانشناسی نیز بهخصوص در زمینهی «لوگوتراپی» (معنادرمانی) و همچنین «روانشناسی ژرفا» از «معنا» و کاربردهای آن بهصورت گسترده استفاده میشود. هدف از نگارش این مقاله، منحصرا بررسی کاربرد «معنا» در «رواندرمانی» است.
لوگوتراپی، تاریخچه، مفهوم و کاربرد
ویکتور فرانکل– روانپزشک و نویسندهی اتریشی- پس از تجربهی دهشتناک خود در اردوگاههای کار اجباری نازیها، در فاصلهی سالهای ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۵، مفهوم «لوگوتراپی» یا «معنادرمانی» را بنیان نهاد. کلمهی «لوگو» برگرفته از واژهی یونانی «لوگوس» و مترادف با «معنا» است. ترکیب واژگانیِ «لوگوتراپی» را میتوان همارز با «یافتن معنا در زندگی» دانست. فرانکل معتقد بود که «هدف» و «معنا» دو ابزار کلیدی انسان در مواجهه با رنج محسوب میشوند و اساسا طبیعت انسان به شیوهای است که زندگی او از طریق یافتن «معنا» رشد میکند. نظریهی فرانکل بسیار مورد استقبال روانشناسان قرار گرفت و دیدگاههای تکمیلی پس از فرانکل عمدتا تاییدکنندهی این موضوع بودند که انعطافپذیری انسان در مواجهه با دشواریها، مستلزم وجود «هدف» و «معنا» است؛ زیرا عدم تلاش برای یافتن این دو مفهوم، زندگی را از «مکاشفه» تهی میسازد و متعاقبا با تشکیک در انتخابها، احساس استرس و اضطراب را به انسان القا میکند. به عبارتی دیگر، «لوگوتراپی» کیفیت زندگی انسان را در گرو «یافتن معنا» میداند؛ معنایی که در گرو هیچ قیدوشرطی نیست و میتوان آن را در هر مکان، زمان یا حتی در شرایط دهشتبار جستوجو کرد. اهمیتِ «لوگوتراپی» از آن جهت است که پس از مکاتبِ فروید و آدلر، سومین مکتب رواندرمانیِ وین به شمار میرود. «لوگوتراپی» یا «معنادرمانی» با توجه به ریشه داشتن در مکاتب فلسفی مانند اگزیستانسیالیسم و پدیدارشناسی، پشتوانههای روانشناختی مانند روانکاوی و روانشناسی فردی و در نهایت، برخوردار بودن از زمینههای معنوی، از عمق قابلتوجهی برخوردار است.
کاربرد معنادرمانی در مسیرِ رواندرمانی، رقم زدن یک نظام فلسفی-روانشناختی است تا تمرکز مراجعان را از فقدان و ناامیدیها، بهسمت یافتن معنا جلب کند. معنادرمانی ارادهی معطوف به معنا و آزادانهی افراد را برانگیخته میسازد؛ زیرا زندگی را در هر شکل و شرایطی، دارای معنا میداند.
معنادرمانی در اتاق درمان
جهان امروز، چالشهای نوینی را برای درمانگران ایجاد کرده است. احساس بیمعنایی، ناکامیِ وجودی و اضطرابِ ناشی از احساس رهاشدگی در یک اقیانوس بیساحل، از جمله دغدغههایی به شمار میروند که مراجعان امروزی به آنها اشاره میکنند. امروزه، در جهانی که ارزشها و واقعیتها دائما در حال تغییر هستند، «معنادرمانی» بیش از هر زمان دیگری میتواند برای انسان گرفتار در امواج روزمرگی، در حکم لنگرگاهی باشد که اضطراب وجودی او را التیام میبخشد.
در همین راستا، «معنادرمانی» با ارائهی یک رویکرد وجودیِ مثبت و یکپارچه، توجه مراجعان را به ظرفیت منحصربهفردِ خود در زمینهی کشف و ایجاد معنا از دل تجارب دردناک، معطوف میسازد. از آنجایی که «معنادرمانی» میتواند یک درمان شناختی یا یک درمان معنوی باشد، نگاه فردگرایانه یا عمومی داشته باشد یا از پیچیدگیهای خاص خود برخوردار باشد، بنابراین یک درمانگر هنگام اتخاذ رویکرد «معنادرمانی» موارد زیر را درنظر میگیرد:
- اگر چه تمرکز اساسی درمانگر بر معناهای درونی مراجعان است، اما نکتهی اساسی این است که با توجه به تفاوتهای فردی، واکنش افراد به دادههای وجودی خویش متفاوت است. بنابراین درمانگر باید به ماهیت روان و چندوجهی بودن نظامهای معنایی توجه داشته باشد.
- با وجود اینکه «معنادرمانی» در نگاه تئوریک، مبتنی بر رواندرمانی اگزیستانسیال-اومانیستی است، اما از لحاظ تکنیکی، در زمینهی بهکارگیری هر روشی که بهترین نتیجه را برای مراجع به همراه دارد، یک «درمان التقاطی» محسوب میشود.
- در زمینهی معنادرمانی، درمانگر به آسیبشناسیِ مراجع نمیپردازد و بر اختلالات او متمرکز نمیشود. درمانگر با توجه و همدلی بیقیدوشرط و همچنین نگاه مثبت به مراجع، خود را در مواجهه با مشکلات تاریخی-فرهنگی او همراه میداند.
- یکی از اهداف مهم «معنادرمانی» جلوگیری از عودهای بیشتر در مراجعان است. از آنجایی که «زیربنای بیمعنایی» از دیدگاه فرانکل، سه عنصر «افسردگی، اعتیاد و پرخاشگری» است، درمانگر میتواند از مراجع در راستای کشف معانی والاتر و پایدارتر و متعاقبا متوقف ساختن روند تحلیلیِ مراجع کمک کند.
- درمانگر میتواند از طریق بهرهگیری از «روش سقراطی» در «معنادرمانی» به تلاشی مشترک در راستای یافتن یک معنا در زندگی مراجع روی بیاورد. درمانگر بهواسطهی این روش، مراجع را آگاه میسازد که او قربانی شرایط موجود نیست و به او کمک میکند تا در برابر درد و رنج، معنای زندگی خود را بیابد. کلیهی این موارد مستلزم آن است که درمانگر، استقلالِ فکری مراجع را به رسمیت بشناسد.
چهار تکنیک معنادرمانی
درمانگر با بهرهگیری از چهار تکنیک زیر در طول جلساتِ «معنادرمانی» میتواند به مراجع کمک کند:
نیت پارادوکسیکال یا قصد متناقض
بر اساس تعریف فرانکل، در فرآیند «قصد متناقض» فرد تشویق میشود که دقیقا به همان کارهایی بپردازد که نسبت به آنها احساس هراس دارد یا آرزو کند همان اتفاقی که از آن میترسد، رخ دهد. در «معنادرمانی» درمانگر از طریق شگرد «قصد متناقض» تلاش میکند تا مراجع از نگرانیهای خود فرار نکند و پذیرای آنها باشد، تا از این طریق بتواند به از بین رفتن علائم کمک کند.
اندیشهزدایی یا بازتابزدایی
درخواست از مراجع برای توجه و تمرکز مجدد بر مشکلات خود و درنظر گرفتن جنبههای مثبت زندگی خود
معنادرمانی با اصلاح نگرش
تصحیح چهارچوب نگرشها و منفیزدایی از آنها
اتخاذ موضع قهرمانانه در مواجهه با رنج
ترغیب مراجع برای ایجاد تغییرات مثبت در شرایط فیزیکی و روانی خود و ایجاد یک داینامیکِ مثبت در زندگی او
سخن پایانی
همهی ما در یک سفر و جستوجوی دائمی هستیم؛ سفری با موانع مختلف و با چشمانداز مرگ. «معنادرمانی» با یادآوری این موضوع که بقا و بهزیستیِ ما، تا حد فراوانی به جستوجوی وجودی ما بستگی دارد، میتواند در این مسیر به ما کمک کند. «معنادرمانی» بر این موضوع تاکید میکند که جاهطلبی ناسالم یا مادیگرایی صرف، حاصلی جز خودتخریبی و ناامیدی نخواهد داشت؛ این در حالیست که تلاش برای یافتن یک معنای والا و هدف برتر، به معنامندی زندگی و سلامت روان ما منجر خواهد شد. «معنادرمانی» یک «رواندرمانی معنامحور» به حساب میآید که با نگاهی مثبت و از طریق تجهیز مراجع با ابزارهای موردنیاز، به دنبال رقم زدن یک زندگی هدفمند، امیدوارانه و مسئولانه برای اوست.
نویسنده: فائزه پرداختی